داداش کوچیکمو زدم، بعد چند دیقه هی میومد اتاق نفس عمیق میکشید میرفت بیرون خالی میکرد،
پرسیدم چیکار میکنی ،
گفت میخوام اکسیژنت تموم شه بمیری
دوباره گرفتم زدمش
داداش کوچیکمو زدم، بعد چند دیقه هی میومد اتاق نفس عمیق میکشید میرفت بیرون خالی میکرد،
پرسیدم چیکار میکنی ،
گفت میخوام اکسیژنت تموم شه بمیری
دوباره گرفتم زدمش